سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردباری جامه دانشمند است، پس مبادا که آن را برتن نکنی . [امام باقر علیه السلام ـ در نامه اش به سعد خیر ـ]
شاید لحظه ای بغض....اندکی سکوت...و....
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
مرا همیشه عاشقت بدان...

فرزاد مقدم :: سه شنبه 87/3/28 ساعت 8:12 عصر

مرا همیشه عاشقت بدان...

 

در آغوش می کشمت...

تو را می بویم

لمست می کنم

به سر انگشتِ احترام

و باز دیوانه می شوم...

پاک می خواستمت

و می خواهمت...

همان گونه که بودی

نه این سان که دیگر حتی نه تمثیلی

نه تشبیهی می توانی باشی برای پاک بودن..

آنقدر عمیق نفس می کشم

که سیاه بختی ِ جوانانت به گودی ِ چشمانم می دود

سرم همانِ سرگشتگیِ مادرانِ گریانت است...

دست بر دیواری می گیرم

به خوش باوری

کدام دیوارِ پا برجا...

دیگر دیواری برایِ تکیه نمانده...

دیوارها امروز دیگر عزّتِ پیشین را ندارند

دیوارها دیگر برایِ تهدیدِ حدود بنا می شوند

نگاهم می کنی...

با چشمانی کبود

با عرقی سرد بر پیشانی...

با چشمانی گود رفته

و بیمناک از آینده

آینده ای پر از علامتِ سوال

که چرا...؟

...؟

...؟

...؟

چرا کودکانت به جای کتابِ درسشان

 فالهای کج اقبالی بر دستُ...

به جای میزِ مدرسه

پشتِ ترازو می نشینند

تا وزن کنند عابرانی را که اندکند

امّا هستند...

تورا پاک می خواستمُ

می خواهم...

صورتم را خیس کردم

به پاکی ِ یک قطره اشک...

می دانم کم است

نه یک قطره اشک

که خودِ اشک...

مرا همیشه عاشقت بدان...

چه آن روز که به نیکی می ستایمت

چه آن دم که به احوال پریشانت مویه می کنم...

((عشق به وطن ضرورت است نه حادثه*))

 

 

 

فرزاد مقدم                  

هشتمِ اسفند ماهِ هزارُ سیصد و هشتاد و شش

 


نوشته های دیگران()

درد نامه

فرزاد مقدم :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 12:55 صبح

درد نامه
 
درد در کوچه پس کوچه های وجودم پرسه می زند
راه گریزی نیست
راه مقابله ای نیست
گل فروشِ تنها
با گلهای کاغذی
کبودی ِ پای چشم کودک
ضجّه ای سرخ
نگاهی مسموم به حبابی از محبّت
وپاسبانی خفته به خواب ِ سرسپردگی
غروری تحقیر آمیز و طایفه ای پست
کهولت ِ تلخ ِ تفکّر
وقانونی تَرک خورده به الزام ِ تکرّر
.
.
.
کودکی ِ تخریب شده
به شکنجه ی از بر کردن ِ صفحات ِ سفید
تملّقی بس زیرکانه
و ترفیعی بس ناعادلانه
گونه های سرخ و گلگون
که کاش از سر ِ شور و سرور بود
نه پذیرای سیلی ِ به اسم مصلح
که فقط صفحات ِ درد نامه اش را مستند می کند
صداقت ِ به یغما رفته
به دست ِ پر منفعت ِ دروغ
وبازاری گرم و پر سکّه از تظاهر
و نَمی از باران
که نمی دانم آیا کافیست برای ِ پاک شدن؟؟؟
 

نوشته های دیگران()

رویای من

فرزاد مقدم :: چهارشنبه 86/11/10 ساعت 10:4 عصر

                                       به نام مهرافرین مهرگستر   

 

 

از تماشای درختان به تو جوانه می زنم.از تماشای پرندگان به تو پرواز می کنم و از تماشای دریا به ساحل ابریشمی گونه های تو موج می زنم.و تکرار می کنم هر انچه را که هم تو دوست داشتی و هم من دوست داشتم.پلک نمی زنم چون نمی خواهم تماشای سیمای تو را حتی برای لحظه ای نیز از دست بدهم چون می گویند:((ناز تو به قدر مژه بر هم زدنیست*))می سرایم از صمیم قلب می سرایم ترانه های قدیمی پر از پولک عاشقی را.می نشانمت بر روی قایقی کوچک روی مرداب زیبا و پر از گلبرگ با هم بودن.روبرویت می نشینم برای یک جنگ تمام عیار میان چشمانمان جنگی که هیچ آتش بسی ندارد.اما می دانم که سرانجام تو پیروز میدانی.تو با چشمانی کشیده و درشت با مژه های بلند و زیبا.کرایه می کنم. چشمانت را می گویم. به هر قیمتی که بگویی می خواهم آنها را در جیبم بگذارم تا هر لحظه که هوایشان به سرم زد غرق تماشایشان بشوم.می بینم در هاله ای از نور طلایی و نیلی و روشن.خودت را نه اما حریر اسیر در باد لباست را چرا.تصور اینکه پشت این نور چیز نازیبایی باشد غیر ممکن است.موهایت را هم دیدم موهایی مشکی به زیبایی آنچه که فرشتگان در خواب می بینند.و اکنون چهره ات را می بینم.برای چهره ات توصیفی ندارم چون من هرگز نمی توانستم رویایم را شرح دهم.حال این رویا روبرویم است.ای کاش تو را برای همیشه داشته باشم.

ای کاش...

                                                                2/6/1385

 


*از قطعه(محو و مات)فریدون مشیری


نوشته های دیگران()

شانه ای برای گریستن

فرزاد مقدم :: سه شنبه 86/11/9 ساعت 6:53 عصر

نه صدای آبی ِ جویی / نه آرامی ِ گفتگویی / آدمی   تنهایی ِ بزرگی است / از این همه است که گاهی گریه اش

می گیرد / و اندوهش را به آسمان می سپارد / گاهی که می بیند آسمان / با ابرهای سیاهی که دارد / شانه ای برای گریستن ندارد / آسمان تنهایی ِ بزرگی است...


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرا همیشه عاشقت بدان...
درد نامه
رویای من
شانه ای برای گریستن

About Us!
شاید لحظه ای بغض....اندکی سکوت...و....
فرزاد مقدم
شاید تابلویی باشم تکراری نشات گرفته از خودخواهی یه نقاش.....
Link to Us!

شاید لحظه ای بغض....اندکی سکوت...و....

Hit
مجوع بازدیدها: 7650 بازدید

امروز: 4 بازدید

دیروز: 2 بازدید

links
خاطرات عسل خانوم

LOGO LISTS





In yahoo

یــــاهـو

Submit mail